ميكروب

  در طول تمام تلخی هایی که از حنجره ت می چکد صدای ناهموار زنی در دوردست حسرت نوشیدن جرعه ای از جوشانده ی استخوان جمجمه ی مردگان زیر تاریک ترین نور ماه ، زانوی غم را در آغوش کشیده ای مات و مبهوت به نقر ميكروب...ادامه مطلب

 

در بی کرانه ی اذهان

در ساحل ِ خطوط مبهم و درمانده ی جیغ ها

از به در بردن جانت نترسیدی

تلفات سنگین ِ حمله ی ظلم به قعر وجود بی وجودت

+ قسم به دوربین مخفی توی چشم چپ خرس بنفش ِ گنده ی گوشه ی اتاقت

 

ميكروب...

 

به جايى كه خيره شدم خيره ميشم دوباره و سه باره و ..

گذشته اى كه گذشته ى گذشته ام شده

بى هيچ دليل ايستادم ..

هيچ توجهى در اطراف وجود نداشت

چشم ها رو ميبندم و فقط گوش ميكنم ..

همه جا فقط صداى سكوت و ..

من پريدن ياد نگرفتم

فلج ترين قدم ها رو يادم دادن

+ اه ، از گور كن بودن خسته شدم

 

ميكروب...

 

منتظر بدترين و تلخ ترين و تكان دهنده ترين اتفاقم ..

تا در نهايت اضطراب لم بدم و بى خيالى طى كنم

و ببينم زير زبونت چقدر ناله هاى پوسيده ..

از چشم هاى نفرت انگيز و كينه اى ِ از عذاب سرخ شده م توى آينه نميترسى ؟!

 

ميكروب...

 

چرا امسال هيچ دلهره اى نداشتى 

كه تمام شود و تمام شوى و تمام شويد و بخوابيد تا شايد دوباره برگردد 

انقدر پُرم كرديد ..

پُر از درد و عذاب از رو فرسوده و از كار افتاده اما از درون فابريك

جز تو زخم بزرگترى نداشتم 

+ ميشنوى ؟! ميبينى ؟! تو .. توى لعنتى ِ پست بزرگترين دغدغه و درد منى

 

ميكروب...

 

ميفهميدى سردرد از زور درد مغزت چ حالى داره 

ميفهميدى سردرد هايى هم هستند كه وقتى روحت در عذابه شروع به كردنت ميكنند

ميفهميدى جايى كه ديگه نميكشى فكر كنى و زورت نميرسه با حرفات چيزى رو به اثبات برسونى يا كسى رو متقاعد كنى اين سردرد ها در آغوشت فرو ميرن

+ كاش ميفهميدى چطور به اين نتيجه رسيدم و چرا رسيدم و چند وقته رسيدم و اصلا چرا من و چرا من و چرا من ؟!

 

ميكروب...

 سخت بود شنيدن ِ اعترافات دهنى ِ كسى كه در تمام عمرم به اعتماد به او شك نكردم همه ش ترديد گريه كنم و با پشيمانى پاك كنم سكوت هايم تلخ اند و زهرمار به خط هاى سبزى كه از زير پوستم گذشته اند خيره شدم زل زده ام و كارى از پيش نميبرم مى ايستم .. گنگ شدم .. بى اختيار راه ميروم به دنبال كسى ميگردم تا بتواند خطوط سبز رنگ را بدرد و آرامم كند تيرگى جنونم را ببينم و نفس كم بياورم و حسرت ها را استفراغ كنم و در ميكروب...ادامه مطلب

249   تا نيستى نيستم + تاريخ ساعت نويسنده ميكروب | hØmë | ËmåiL | PяØfiLë MØzĦgдN  дrcĦIVé ب ميكروب...ادامه مطلب

 

احساس ِ قدرت برترى رو دارم كه همه بهش غلبه كردن اما عصاش رو زمين نميندازه و زانو نميزنه ، بى آزار و بى دفاع ايستاده و شكست رو پذيرفته

 http://s6.picofile.com/file/8284912576/IMG_2834.PNG

 

ميكروب...

 

از ترس زير تخت خوابيدم و منتظر ترس بزرگترى كه دمار را از روزگار بدبختم بيرون بكشد

چرا تغيير نميكنم ؟!

و مثل دورى و دوستى جوابم را نميدهد 

در توهم هاى تيره ظاهر ميشوى و زهره ى درمانده ام رو جورى ميتركانى

ميلرزم و به رعشه هايى كه باعث شدى سجده ميكنم

+ چرا گمان ميكنم ملافه سفيد از تو ترسناك تر است ؟!

 

ميكروب...